آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند بی توچه می کنند؟ تویی، کیمیا تویی
و من هم همچون جبرئیل امین اذن دخول میخواهم تا از تو بگویم! اسئلک ای جواد ای کریم ای قریب ای بعید ان ترد علی نعمتک.
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده سیده النسا العالمین.
اولین بار بود به چنین جایی میرفتم! دلهره داشتم که چی میشه؟ درسته جمع دوستانه اس اما من اونجا..نه همزبونی!! نه آشنایی!! تنها کسی روهم که میشناختم، هنوزندیده بودم!!! فقط چندبار تلفنی .........
زودتر از آنچه فکرش رو میکردم رسیدم!رو نزدیکترین صندلی که کنار درب ورودی بود، نشستم.
غرق در همون چی میشه بودم که دیدم یکی نشست بغل دستم، اعتنایی نکردم! یهو دستش رو آورد جلو و گفت: سلام من......هستم!!!
انگاریه پرتو ازهمون نورهایی که میگن نورخداست تو دلم تابیده شد،.....سلام من هم.....اما نه انگار اون من رو میشناخت!!درسته همونی بودکه ندیده بودم ولی تا حدودی میشناختم.راستش رو بگم دلم قرص شد که دیگه تنها نیستم، چقدر مهربون بود.
برا ادای نماز چند دقیقه ای ازهم جدا شدیم،اما بازدوباره همون افکار سراغم اومد نکنه دوباره تنها....
از در سالن که وارد شدم، دوباره....با روی باز اومد سراغم دستم رو گرفت.... بیا برات افطار بگیرم،چی میخوری؟ شیر، چای؟ اینا خوشمزه اس،اینا رو امتحان کن بد نیست و ............
مهمونی که تموم شد دوباره همون دلهره !!!دیرم شده،نکنه ماشین گیرم نیاد......گفت: نرو، وایسا کمی قدم بزنیم، سر راه برات تاکسی هم میگیریم!! لحظه ی جدایی رسید، اما این دفعه قبل از اینکه اون دلهره سراغم بیاد اون پیش دستی کرد و گفت: شب خوب و به یاد موندنی بود دوست دارم بیشتر با هم در ارتباط باشیم.و خداحافظ!
با خدا حافظ و نشستن تو تاکسی نگاهم به آسمون سیاه شب معطوف شد که خدایا چی میخوای به من بی معرفت بگی؟؟؟؟؟ که این صدا تو گوشم پیچید انا اعطیناک الکوثر! انا اعطیناک الکوثر.....ای بنده ی ما فکر کردی کوثر را فقط به رسولمان دادیم؟؟
فاطمه سلام الله علیها،آن زلال بهشتی که تمام کائنات به طفیل او سیراب میشوند، را لازم نیست دیده باشی، فقط کافیست حتی اگر چه کم، بشناسی و صدایش زده باشی.فاطمه(س) یک فرشته اس.ان شانئک هو الابتر! کی میگه توتنهایی؟
این یه ادعاست اگه بخوام بگم اون شب معرفتی کسب کردم اما به این رسیدم که وقتی خداوند،به رسول الله گفت: انا اعطیناک الکوثر...میخواست به ما بگه: ان شانئک هو الابتر.اللهم کن الطالب من ظلمها و ستخف بحقها ..
آری به بلندای قامت آسمانیت میگویم: کسی که فاطمه را داردچه ندارد؟؟ وکسی که فاطمه راندارد چه دارد؟؟!!اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم.
1-ماه رمضان پارسال بود اما منتظر موندم تا فاطمیه بیاد.
2-بیاین تو این روزها برای شفای همه ی مریضها دعا کنیم.
3-اگر کسی هست که وقت میکنه و میتونه تو کارهای وبلاگ کمکم کنه ممنون میشم.
4-از همتون التماس دعای فراوووون دارم.یاحق
سلام،میلاد با سعادت امام حسن عسکری (ع) را به ساحت مقدس فرزند بزرگوارشان آقا امام زمان روحی فداه و شما دوستان خوبم و همه شیعیان راستین تبریک و تهنیت میگم.امیدوارم همگی سال خوبی روشروع کرده باشید و تا به امروز به حقیقت حوّل حالنا رسیده باشید.
این دعای تحویل سال عجب دعاییه! کلی حرف توش خوابیده! مخصوصآً اون فراز آخردعا"حَوِلّ حالِنا الی اَحسَنِ الحال"
(در حال خوندن نوای بزم مارو هم گوش بدین، السَّلامُ علی آلِ یاسین)
هر چه بیشتر بهش فکر میکنم،بیشترمتوجه میشم که ماها چقدر ازحقیقت این دعا دوریم!!یعنی چی؟؟
ما تو این دعا میگیم: "خدایا تغییر بده حال مارو به بهترین احوالها"!درسته
خب بیاین این فراز از دعا رو از زبان خداوند که داره خطاب به بنده ش میگه، تصور کنیم و از اون زاویه بخونیم، که"تو حالت رو تغییر بده، حرکت بکن،برکتش با من" شاید اینجوری بهتر بتونیم خودمون رو به حقیقت دعا نزدیک کنیم.
شاید این فکر برا کسی پیش بیاد که خب، تا خدا نخواد که ما نمی تونیم حرکت کنیم که؛ درسته چون خدا میدونسته ماها برا حرکت کردن و تو راه اومدن تنبلیم،با کلام وحی خیلی قشنگ مارو هدایت کرده و جوابمون رو داده
"اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرواْ مَا بِآنفُسِهِم." رعد/11
و خداوند حال هیچ قومی را تغییر نمی دهد تا زمانیکه خود آن قوم حالشان را تغییر دهند.
حالا این تغییر تو هر زمینه که میخواد باشه،فقط کافیه ما یک قدم ،یا نه فقط کافیه دردمون و نیتمون این باشه که تغییر کنیم،بعد اگه حتی آدرس رو هم اشتباهی بریم یانه اصلاً آدرس رو هم بهمون دادن اما بین راه حواسمون جمع کارمون نبوده از مقصد اصلی دور شدیم و خلاصه گم شدیم، خدا کسانی رو مامور میکنه تا به کمکمون بیان.این شعر سنایی رو میخوندم، دیدم که این حکیم بزرگوارهم داره همین رو میگه :
دلا تا کی در این زندان، فریب این و آن بینی؟ یکی زین چاه ظلمانی،برون شو تا جهان بینی
تاکی میخوای بشینی و بگی حَوِلّ حالِنا...حرکت کن تا این حجاب برداشته بشه ....تا به اینجا میرسه که میگه :
عنان گیرِ تو گر روزی، جمال دردِ دین باشد عجب نَبْوَد که با اَبدال، خود راهم عنان بینی
منظورش اینه که اگر اون زیباییها و خوبیهای دین رو بشناسی و خودت رو به سمتشون هدایت کنی، اگر دردِدین داشته باشی وکُلِّ هَمُُّ وغَمِّت رسیدن به سیره ی نبوی باشه، با اَبدال(مردان خدا) همنشین میشی و این اصلاًعجیب نیست.
و بعد هم جواب شک و شبه هایی که احتمال داره برامون پیش بیاد رو اینجوری جواب میده که:
ز یزدان دان نه از ارکان،که کوته دیدگی باشد که خطّی کز خِرَد خیزد تو آن را از بَنان بینی
" وَ مَا رَمَیتْ اِذْ رَمَیْتَ وَلکنَّ الله رمیَ." (آن تیررا که تو انداختی تو نبودی بلکه خداوند انداخت)
یعنی اتفاقاتی رو که تو عالم میبینی از خداوند بدون نه حاصل چیز دیگه که این از کوتاه فکریه و مثل اینه که چیزی رو که مینویسی به انگشتات نسبت بدی در حالی که حاصل مغز و اندیشه ی تو هست .
حالا اگه توصبح و شب کردنهامون دقیق بشیم، متوجه میشیم که امدادهای غیبی خدا همیشه هستن اما شکارچی های خوبی نبودیم...!اگه موسی وار به طور رفته باشی اون آتش رو میبینی و فَاخْلَعْ نَعْلَیْکْ رب رو میشنوی.
در پست بعدی قصد دارم جریانی رو براتون بگم که تایید کننده این پست هست؛ البته دعا کنید بتونم زودتر برگردم چون دوست ندارم دوستای نازنینم ،که شما هستین رو منتظر بزارم. پس تا پست بعدی،التماس دعای فراون. یاحق.
____________________________________________
مولایم،بازهم ربیع را دیدیم و روزهایش را بی رحمانه درنوردیدیم و دومین ربیع آمد وهنوزهم اثری از شما نمی یابیم!
هرسال با نوای حَوِلّ حالِنا... شاخه های ظهور در دلم جوانه میزند،وافسوس که باز هم دوام دعا تا پهنای زبان فراتر نرفت.
مولایم ،گویند طولانی شدن غیبت شما بلاییست آسمانی! در حالی که حضور معنویِ شماراداریم چه جای از بلا سخن راندن است؟؟!
و من با درد میگویم بلا آنست که زیارت قبورحجتهای خدا که اجداد شمایند به اسم مسافرت آن هم سالی یک بار تبدیل شود.
بلا آنست که زائرانِ کربلایِ جدِّ غریبت حسین(ع) را، به اسم ناامنی وخطر بودنِ راه از زیارت منع کنند!!
مجنون چو حدیث عشق بشنید اول بگریست، پس بخندید!!
بلا آنست که مسافری را از همسفرانش جدا کنند!!مسافری که درعطش فراق یار سوخته است ومیسوزد.و باز هم روی سخنم باشماست: این بار هم نشد...... و ای کاش بیشتر دردِزیارت داشتم!! امروزهم منم چو حلقه بر در! پس می سپارم به شما، شدن یا نشدن را. اللهُمَ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَ اَهلِک اَعدائَهُم.
دریاب که مبتلای عشقم آزاد کن از بلای عشقم
گویند زعشق کن جدایی! این نیست طریق آشنایی
گرچه زشراب عشق مستم عاشقترازاین کنم که هستم
سلام، برادر بزرگوارم (ایران اسلام) از من خواستند تا در یک حرکت اینترنتی وبلاگم رو با نام ابا عبدالله (ع)معطر کنم با این سوال که :
از کدوم داستان کربلا بیشتر پند میگیرید؟
هر بار که به واقعه کربلا فکر کردم، وجود حضرت زینب(س)،وفای حبیب بن مظاهروشهامت حربن یزید ریاحی،بیشتر تکونم میده و همیشه امید حرکت بهم داده.
درمورد حضرت زینب(س)،سال گذشته اینجا نوشتم وقت کردین بخونید. صبر زینبی!
اما همیشه شهامت حُر با گذشته ی زشتی که هنوزچند ساعت ازش نگذشته بود،بیشتر با دلم بازی کرده!
همه میدونیم که حربن ریاحی کسی بود که آب رو بر امام و یارانش بست .نمیخوام از حر بگم میخوام این جوری به این موضوع نگاه کنم که درهر زمان وهر دورانی واقعه ی کربلا تکرار میشه و ما همه در هر وقت و هر زمان همچون حُر هستیم،چطوری؟
شب اول مُحرم اومد وگفت اومدم حافظه ی مبایلم رو پُر کنی مداحی!همه ترانه ها و کلیپ هام بشه امام حسین!!!!!آخه امام حسین یه چیز دیگس!!!
برام سنگین بود که بپذیرم،آخه اثر اون شُرب خمری رو که چند وقت پیش انجام داده بود و خبرش بهم رسیده بود هنوز تو بدنش بود و پاک نشده بود.اما نمیشد ردش کرد،حافظه مبایلش رو به قول خودش حسینی کرد و رفت.
این روایت رو بخونید:اگرهم میخواین گوش بدین . استاد انصاری
آقائیست به نام حسین بن حسن هاشمی ست،این آقا مشکلات اخلاقی زیاد داشته:(شرب خمر......)
روزی درب خانه احمد بن اسحاق اشعری یکی از صحابه خاص امام حسن عسکری(ع) میرند و حاجتی دارند
احمد بن اسحاق میگند که ما چنین آدمی رو نمی پذیریم و ناامید برمی گرده.
موسم حج احمد بن اسحاق اومدوارد مدینه شد و درب خانه امام حسن عسکری (ع) رو کوبید فرمودند به اون نشان که یکی را که ما راه خانه ات را نشانش دادیم رد کردی ما هم امروز تو را نمی پذیریم.
جریان به گوش اون مرد هاشمی رسیدگفت: حاشا به کرم خدا اگه بخوام من دیگه این جوری ادامه بدم، میرم که برگردم! با یک پیام آقا وجودش متحول شد. دید شخصی من از این روایت اینه که امام حسینی دیگر و حُری دیگر در این داستان تکرار شده .
فقط صرف اینکه یا حسین بگیم دیگه همه چی حلّه، نیست!بی زاد و توشه نمیشه
یا لَیتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی (ای کاش خودم چیزی برای حیاتم از پیش فرستاده بودم)
تا توشه ای نفرستادی یا لَیتَنی داری.
شنیدی که گفتند: امام حسین(ع) کشتیِ نجات است؟ کار کشتیِ نجات چیه؟
به قول علامه طباطبایی (حفظة الله): وقتی تو دریا گرفتار طوفان و اموج بشی کشتیِ نجات میاد که تو رو بِبَرهِ
چه توشه ای بهتر از محبت اهل البیت و چه زمانی بهتر از این زمان که کشتی نجاتش رو برای دل هرکس با دریایی ازمحبت به طوفان بلا روانه میکنه. مگه درمناجات التائبین نمی خونیم فَتَحتَ الی بابِکَ سَمَّیتَهُ التَوبَهَ
خب باب توبه رو گفتند اهل البیت هستند،پس همه چیزمهیاست اگر بخوایم واقعاًحرکت کنیم.چون روزی میاد که: فَیَومَئذٍ لا یُعَذِبُ عذابَهُ اَحَد و لایُوثَقُ........
(خداوندعذاب نمی کند هیچکس را مانند این آدم و به زنجیر نمیکشدهیچکس را مانند این آدم!)
چرا این شدت و این عقوبت برای چنین موجودیست؟؟
خب میگند امکانات و فرصتهایی که به این آدم داده بودیم از همه بالاتر بوده(مسولیتها همیشه برابربا امکانات و اختیارات هست دیگه).
تو این ایام دل همه حسینی میشه! اما کیه که تا آخرحسینی بمونه؟یا کیه که تو آخرین لحظه شهامت حَر رو پیدا کنه وجوری حرکت کنه که تا آخرعمرتو کشتی نجات آقا بمونه؟ و ای کاش این یا حسین،یا حسین هامعرفتی به ما بده تا این یک ماه یاحسین بشه همه عمر با حسین! که در همین مورد هم سال گذشته نوشتم اینم وقت کردین بخونید. تا کی یا حسین کمی با حسین!.
من هم ازدوستانم: زمینیان آسمانی ، صادقانه با خواهرم و شبنم سحرگاهی دعوت میکنم تا با این نهضت اینترنتی وبلاگشون رو با نام اباعبدالله(ع) معطر کنند.یاحق
اَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروامِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوهُمْ وَاخْشَوْنِ اََلیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُم وَ اَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَرَضیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دینًا...(مائده/3)
(امروز روزیست که کفّاراز دین شما دچار یاس و ناامیدی کامل شدند،پس ازایشان نترسید،از خدایتان بترسید؛ امروز من دین شما را برای شما کامل کردم؛ و نعمت خودم را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان دین کامل برای شما پسندیدم.)
روزی که نعمتی به شما عرضه میدارد که وابستگی کامل به تمام نِعَمِ الهی دارد؛روحی که در پیکر تمام نعمتها دمیده می شود.
آیه ی رحمت، یا آیه ی عذاب؟؟ که گفته اند: مرز بین سعادت و شقاوت یک تصمیم و یک حرکت است.
از بعد ظهر بچه ها یه حال و هوای دیگه داشتن! هر کسی سرش تولاک خودش بود!
همه شده بودن مصداق آیه11 سوره ی رعد:
(خدا حال هیچ قومی رادگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند.) (1)
هر کسی تو دفترش یه چیزایی مینوشت. انگارعهد نامه بود، یا چیزی شبیه اون!
بعضی ها تند تند مینوشتن!بعضی ها چند خط نوشته بودن وفکر میکردن!بعضی هاهم به صفحه سفید خیره شده بودن!!!
چه خبر بود؟ آخه وقت وزیدن اون نسیم الهی رسیده بود(شب قدر!) شبی که درتمام سال شبی بخوبی و فضیلت آن نمیرسد،شبی که برای زائرین اباعبدالله(ع)،از آسمان هفتم ندامی آید که آمرزیده شده اند.
{و بدانید و آگاه باشید که پروردگارتان را در ایام روزگارشما نسیم هایی است،هان بکوشید خود را در معرض آنها قرار دهید و از آنها روی نگردانید.}
باید من هم دست به کار میشدم،هر نسیم پیامی میاره وپیامی میبره! پس نوشتم: بِسمِ الله الرّحمنِ الرّحیم
جان همه روز از لگد کوب خیال وز زیان و سود و از بیمِ زوال
نی صفا می ماندش نی لطف و فّر نی به سوی آسمان راه سفر!!
گفت: هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق..... (بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان به آنان روزی داده میشود.) (2)
چی باید مینوشتم؟اخه باید یه چیزایی روتغییر میدادم، یه چیزایی روحذف، یه چیزایی روهم اضافه میکردم.
(آنچه نزد شماست پایان می پذیرد و آنچه نزد خداست باقی است.) (3)
اما سخته!یک سال انس با همه چیز و حالا..............
یادم اومد آقا امام حسین(ع) در روزعرفه!
اونجا که در روایت گفتند: عصر روز عرفه درعرفات، از خیمه ی خود بیرون آمدند و با گروهی از اهل بیت و شیعیان با نهایت خشوع درجانب چپ کوه ایستادند و روی مبارک را به سوی کعبه گردانیدند و دستها را برابر صورت مبارکشان بلند کردند ومانند مسکینی که طعام طلبد،فرمودند:(که دراین فراز ازدعا، جد بزرگوارشان حضرت رسول الله (ص) رو به نسیم الهی مانند کردند)
(ستایش مخصوص خدایی است که سلطان ملک وجود است.....و از آنجا که با من رافت و مهربانی داشتی مرادرزمانی یه وجود آوردی که ازبرکت پیشوای توحید، حضرت رسول الله(ص)،خاتم پیغمبرانت برخوردار بود ودراین عصرهدایت مرا پرورش دادی.) (4)
و بعد راهی سرزمین کربلا شدند.روزی که( یُغَیرُّو ما بِاَنفُسِهِم... )روانتخاب کردند وآخرکارجام (عِندَ رَبِِّهِم یُرزَقونَ) رو نوشیدند.
آماده ای؟ اگه میخوای با کاروان اباعبدلله(ع) همراه بشی عهدنامه ات رو تند تند بنویس چون نسیم روح بخش عرفه،در حال وزیدن است. همان روزی که با ( اَلحَمدُ لِلّهِ(5)..امام حسین(ع) شروع و با اَلحَمدُ لِلّهِ(6)حضرت زینب(س) پایان یافت.
سلام،بار معنوی روز عرفه به قدری زیاد هست که نمی دونستم چی باید بنویسم،این متن گوشه ای از خاطرات اعتکاف امسال ماه رمضان بود که براتون نوشتم. نوای بزم شبانه رو به نیت ظهورامام زمان روحی فداه گوش کنید (تو یه اشاره کن بگو قبولم داری) ازهمتون التماس دعا دارم.یاحق
1) اِِنَّ الله لایُغَیرُّوما بِقَومٍ حَتی یُغَیرُّوما بِاَنفُسِهِم.رعد/11