سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عید فطر هم تموم شد

 قربون دولتمون برم که امسال سه روز تعطیلی اعلام کرد یه روز هم جمعه بود   به به

برای کسانی که دوست و آشنا زیاد دارند با یه دل خوش چه حالی داشته

رفتید گشتید از این سر شهر تا اون سر شهر

شیرینی خوردین خروار خروار، خندیدین، شادی کردین همه نوش جونتون 

خب بالاغیرتا اون وقت که عطر میزدین و یقه صاف میکردین  تا به اتفاق اهل و عیال برید خوش باشید

 یه لحظه به فکر ادمهای تنها هم بودین؟ 

 با خودتون نگفتین کسانی هستند که از تنهایی کنج خونه چپیدن و کسی رو ندارن تا باهاش برن بگردن ؟

من که مثل هر سال تو خونه بودم چون خودم جز همون افراد هستم که برات گفتم

اما درسته تنهام ولی دوستام رو فراموش نکردم

بعد نماز عید رفتم مقام صاحب الزمان شهرمون چون آقا هم مثل من غریبه بعد رفتم گلزار شهدا یه گوشه دنج پیدا کردم

به نیابت همه دوستان یه زیارت جامعه باحال خوندم و روز عیدی یه اشک جانانه ریختم   .

خب دیگه آدم تنها کجا رو داره بره؟؟؟؟

آره شهدا حرف یه ادم تنها رو بهتر میفهمن چون سالهاست که با طعم تلخ تنهایی خو گرفتن

حالا فهمیدین ادم تنها واقعا غریبه

 

            ((از همه دوستانی که اینجا نظر داداه بودند عذر میخوام یه مشکلی برای این پست پیش اومد مجبور شدم ویرایش کنم و تمام نظرات دوستان پاک شد))


نوشته شده در  پنج شنبه 85/8/4ساعت  9:41 عصر  توسط لیلا 
  نظرات دیگران()

تقدیم به پاییزی که بهارش به اذن او سبز میشود

پاییز را دوست دارم

چون فصل دلم پاییزیست

زرد!                   نارنجی !             قرمز!

زرد میشوم وقتی که به درازی راه می اندیشم .

نارنجی میشوم وقتی که از تو به تو میرسم.

قرمز میشوم وقتی که به خواب یاد تو فرو می روم.

نسیم نام تو گوش جانم را نوازش می دهد.

و شبنم حضور تو، خواب گران از چشمان منتظرم می رباید.

بزم دلم را با شمع یاد تو شاعر می کنم

و ظرف بلورین احساسم را با سنگ غیبت تو می شکنم

می نالم ، می شکنم و درعمق دریای یاد توغرق میشوم.

ای حس آشنا، پاییز یادت مدتهاست زیر پای دلم خش خش میکند.!!

آیا  برگ زردی از من زیر پای فصل حضورت هست تا به نای دلم نوایی برساند؟

آیا پاییزدلم را بهاری هست؟


نوشته شده در  سه شنبه 85/7/25ساعت  3:31 عصر  توسط لیلا 
  نظرات دیگران()

اقا جون ،مهدی فاطمه، نور دل همه

اقا جون این شبها همه میرن یه جای خوب میشینن به امید اینکه شما رو ببینن میرن مسجد میرن حسینیه  یامیرن یه امام زاده

امامن کنج اتاقم نشستم و صدات زدم  در طول سال آنقدربارگناه به دوشم کشیدم که نتونستم بیام و بین مردم بشینم و صدات کنم اخه صدای من گناهکار با صداها و ناله های کسانی که کل سال رو منتظر همچین شبی بودن سنخیت نداره، غریبه اس

ناله من فقط بوی توبه میده ،زجه ی من فقط رنگ پشیمونی داره ،شکوه من فقط برای رهایی از گناهامه

دیشب خیلی صدات زدم (( یا مهدی ادرکنی ))گفتم.

میدونم گوشه گوشه اتاقم شاهد گناهامه میدونم جایی برای پذیرایی از شما ندارم.

هر سال میگم باشه سال اینده میرم یه جای با آبرومیشینم یه جایی که اقا امام زمان  ادرس اونجا رو بلد باشه. اما نمی شه شب قدر میاد ومن همون گناهکار گذشته هستم تا بخوام از خدا بابت گناههای ریزو درشتم بخشش بگیرم صبح شده

اقا این دوشب که گذشت یه شب دیگه مونده تو همین اتاقم دوباره صدات میکنم

یا مهدی ادرکنی

 یا مهدی ادرکنی

اگه اینجا ارزش اومدن نداره باشه فقط جوابم بدین

 دوری تا کی ،گریه تا کی، ناله تا کی ، درد فراق تا کی

چون درد فراق در جهان چیست بگو ؟

عاجز ز فراق نا شده کیست بگو ؟

گویند مرا که در فراقش مگرای

آن کیست که ازفراق نگریست، بگو؟

 


نوشته شده در  یکشنبه 85/7/23ساعت  8:37 عصر  توسط لیلا 
  نظرات دیگران()

خدایا خوب میدانی برای گفتن چه سخنی در خانه ات را میکوبم.

امده ام کمی گله و شکایت کنم، امده ام از تنهایم بگویم

اماجز سکوت چیزی بر زبانم جاری نمی شود، باخودم گفتم حالا که تا اینجا امده ام

 چرا گله ؟

چرا شکایت؟

یادم امد انقدر در حقم لطف کرده ای که جای گله نمی ماند.

شکر تنها واژه ایست که با زبانم آشناست. 

خدایا در این شبهای عزیز زبانی شکر گزار و دلی آرام وقلبی راضی و مطمئن به من عطا کن .            


نوشته شده در  چهارشنبه 85/7/19ساعت  1:12 عصر  توسط لیلا 
  نظرات دیگران()

دوست داشتم یه پست اختصاص بدم به دوتا ازدوستام که دراین راه کمکم کردند منتظرمهربانو بودم تا بیاد.

مهربانوجان ممنونم که به بزم شبانه من سرزدی و این بزم روبا شمع وجودت نورانی کردی.دلم میخواست اسم واقعی شما رو بنویسم ولی میدونم که راضی نیستی.من شاگرد شما هستم و شاگرد شما باقی میمانم زیرا که این علم را از شما دارم.یاد کلاس رایانه کار و آموزشگاه پویش بخیر.

ای بانوی مهر، مهربانو جان مهرت راهمیشه در دلم آبیاری میکنم تا شاداب بماند.

                    *****************************

برادرم محمد عزیزکه همیشه خودت رو بچه محل ابجی امام رضا معرفی میکنی از اینکه تو کارهای وبلاگ کمکم میکنی یه دنیا ممنونم درسته من شاگرد شما و تو کلاس درس شما نبودم اما از راه دور یه جورایی معلم من هستی و باراهنماییها ونظراهای قشنگی که میدی بزم شبانه من رو نورانی میکنی.

و با کمکهات به من ثابت کردی که هنوزهم ادمهای خوب و با صفا و با مرام با یه دل پاک تو دنیا وجود داره.   

                           ****************************                     

هر چند روز معلم نیست اما به بهانه روز اول مهردلم میخواد این شعرو این گلهارا با تمام مهربه مهربانوعزیز وبرادرم محمد عزیزوسراینده این شعرآقای غلامعباس امانی که دبیر ادبیاتم بود وهمه معلمها تقدیم کنم.

                             ***************************         

معلم گوهر دریای عشق است                  

شکوه منصب والای عشق است

معلم روح جاوید زمانست

بهشت دلکش زیبای عشق است

برای روح تاریک دل من

شفا بخش من و عیسای عشق است


نوشته شده در  چهارشنبه 85/7/19ساعت  1:12 عصر  توسط لیلا 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یک رمضان و یک امام حسن!
آهنگ دلنواز!
[عناوین آرشیوشده]