سلام، چند روزی نبودم،کارهای دنیایی همینجوریه دیگه،درگیرموضوعی بودم که همه ما یه روزی درکش میکنیم و دچارش میشیم....چقدر خبر بعد از خبر و رسول بعد از رسول و پیک بعد از پیک وهنوز ما میگیم ناگهانی بود.......
...وَ الْمَوتُ اَقْرَبُ الاشْیاءِمِنْ بَنی آدَم وَ هُو یَعُدّهُ اَبْعَد
مرگ نزدیک ترین چیزها به انسان است در حالی که او مرگ را دورترین موضوعات می شمارد.«رسول اکرم ص»
هنوز گیجم!! این همه ریخت و پاش این همه برو و بیا ،این همه تشریفات برای چی؟؟؟!!!
وای چه حکایت غریبی!! چشمی اشک میریزه چشمی دنبال چشمهای گریان میگرده!!!
همه ی این مکان در اختیارته داد میزنی،گریه میکنی، کسی میخونه تا تو خالی بشی،همه اومدن و میخوان یه جورایی خودشون
ونزدیک حساب کنن،این همه ادم تا الان کجا بودند، دشمن و دوست قاطیند،دیگه تسلیت گفتن ها مرهمی به دل نمی زنه،
یک سال گذشته هنوز درگیر رنگ شمع روی مزاریم،گل چی باشه برای دور عکس، میخک زرد، گلایل سفید،رز قرمز،
زیراندازمون بهترین باشه مردم میان ابروریزی میشه،شیرینی نوع خوبش رو سفارش بدین،خرما حتما باید گردو پیچ باشه،.....
با این همه تشکیلات جای این گفته حضرت علی(ع) کجاست که گفتند:
رفتن به قبرستانها و زیارت گذشتگان شما را به یاد مرگ و آخرت می اندازد.
اون شب که مظلوم تاریخ، مظلومه اش را به خاک سپرد،مجبور شد چهل قبر رو گل الود کنه تا کسی متوجه نشه
امشب اینجا کسی روبه خاک سپردند، اون شب حتی قبرستان بقیع هم سکوت اختیار کرده بود
اون شب گل میخک مزار زهراءسلام الله علیها، فقط اشکهای بی صدای کودکانش بود؛
شمع مزار او فقط فانوسی بود که جلوی پای علی و کودکان ماتم زده اش را روشن کنه!!
مگر نه اینکه از خاکیم و بر خاکیم اون شب زیر انداز علی فقط خاک بود و بس!!
تا وقتی که مااین همه غرق درتشریفاتیم، چطوری ازمرگ عبرت بگیریم وصدای ملک الموت روبشنویم که رسول الله (ص)گفتند:
(ملک الموت خطاب به بازماندگان میت میگه:به حال خود گریه کنیدمن به طور مکرر به میان شما می آیم،پس ازعواقب اعمال بد و
نهانتان بترسید که در شرق و غرب عالم ساکنان روستا،شهر و خانه ای نیست که من روزی پنج بار به آنها نگاه می کنم تا آنجا که
من صغیر و کبیرشان را بهتر از خودشان می شناسم.)
دلم گرفته از این دنیا و این همه گرفتاریهاش.(دلت رو بده به نوای بزم ما،انشاالله بقیع..فاطمه یا فاطمه)