سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

امروز یه روز عجیب بود نمی دونم چرا بدون هیچ بهونه ای دلم میخواست زار بزنم و گریه کنم

دلم براخیلی چیزا تنگ شده  بی قراری امروزم از یه جنس دیگس نمی دونم می دونم

بعد ظهری پاشدم گفتم خدایا با این دل نا آروم و سینه تنگ جا برم

که دیدم کنار ضریح مولام صاحب الزمان ایستادم و بی اختیار دارم زار می زنم

با اون حال اوضاع اشفته و دل پریشون گفتم اقا شام خراباتم امروز اگه بگی دیگه نمی یام اما حالا که اومدم

بزار حرفهام رو بگم و برم .

اقا جون تو بگو امروز تو این خراب اباد دلم چه خبره ؟

این سوز از کجا میاد ؟

اقا جان خار تا کی ؟لاله ای در باغ امیدم نشان

زخم تا کی ؟ مرهمی بر جان دردآگین من

ای بدیدار تو روشن چشم عالم بین من

آخرت رحمی نیاید بر دل مسکین من ؟

سوز ناک افتاده چون پروانه ام در پای تو

خود نمی سوزد دلت چون شمع بر بالین من ؟

گر بهار و لاله و نسرین نروید گو مروی

پرده بردار ای بهار و لاله و نسرین من 

خدایا ادمی که دلش میگیره ، محتاج یه ذره امیده خدایا اومدم به درگاهت به فریادم رس. 

راستی هیچ شده به خدا استغاثه داشته باشی؟ از خدا یه خدا 

میخوام با ایه 9 سوره انفال به این سوال جواب بدم و کمی به این موضوع لطیفتر نگاه کنم  

((هنگامیکه از خداوند فریادرس میخواستید پس او خواسته شما را استجابت کرد و گفت : شما را مدد می فرستم به هزار تن از فرشتگان در حالیکه ردیف هم هستند.))

در باب استغاثه به درگاه خداوند سبحان در تفاسیرعارفانه ی خواجه عبدالله انصاری  داریم

 که استغاثه سه درجه دارد:

یکی از حق به خلق، که نشانه بیگانگی و نومیدی از قبول دعاست.

یکی از خلق به حق، که راه مسلمانیست و شرط بندگی ست.

وسومی استغاثت از حق به حق است که وسیله و اسباب دوستی ست.

او که از حق به خلق نالد، دردش همواره زیاد شود

او که از خلق به حق نالد، درمان یابد و خرسند شود

و او که از حق به حق نالد، حق بیند و حق شنود و عزیز گردد .

خدایا اگر من تو را طلب کنم ، مرا وا می گذاری ! و اگر تو را ترک کنم مرا می طلبی !

پس نه با تو قرار است و نه از تو فرار !

پس من اکنون استغاثه کننده از تو بسوی توام و با سوز جان به درگاهت امده ام  و با ناله حزین خوانمت که:

خدایا اگر تو را بخوانم برانی !!! و اگر بروم بخوانی!!! پس من چکنم بدین حیرانی و سرگردانی ؟

نه با تو مرا آرام ، نه بی تو کارم بسامان، نه جای بریدن، نه امید رسیدن !!!

 فریاد از تو که این جانها همه شیدای تو، و این دلها همه حیران توست!!! 

هم تو مگر سامان کنی    راهم به خود آسان کنی

زان مرهم و احسان تو     درد مرا درمان کنی  


نوشته شده در  چهارشنبه 85/10/20ساعت  10:57 عصر  توسط لیلا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یک رمضان و یک امام حسن!
آهنگ دلنواز!
[عناوین آرشیوشده]