اين شکايت را به کجا بريم که نه تنها بي خبران دور از آبادي حتي برخي مومنان و مقدسان نيز شنيدن از غربت بقيه الله را تاب ندارند؟!
خدايا! عجب حجاب ضخيمي؟ چه غربت عجيبي؟!!
آري! شايد گفتن از غربت امام عصر ارواحنا فداه کمي عجيب و غريب به نظر برسد!
احتمالا برخي خواهند ژرسيد : مگر امام زمان عليه السلام هم غريب است؟ شايد برخي ديگر به کاربردن اينگونه تعابير را فاقد مبناي اعتقادي از موضع احساس و برخاسته از ذوقيات نويسنده بدانند. شايد برخي نيز اساسا طرح چنين موضوعاتي را خارج از عرف تلقي کرده و آن را نپسندند . چراکه ما به طور معمول از غربت ساير ائمه عليهم السلام مطالب زيادي شنيده و مي شنويم.
مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام را به حق اول مظلوم عالم مي دانيم.
هرساله در ايام فاطميه به ياد مصائب و مظلوميت حضرت زهرا سلام الله عليها اشک ماتم مي ريزيم و بايد هم اينگونه باشد.
به هر مناسبت و در هر مصيبتي بر مظلوميت سيد الشهدا و اهل بيت مکرمش مي گرييم و بايد بگرييم.
شنيدن نام قبرستان بقيع غم و اندوه را بر دل هايمان مي نشاند.
بر غربت امام موسي بن جعفر عليه السلام در سياه چال هاي بغداد اشک غم از ديدگان جاري مي کنيم.
با تمام وجود امام رضا عليه السلام را غريب الغرباء مي خوانيم.
امام دهم و يازدهم را عسکريين لقب داده ايم حاکي از اينکه اين دو پيشوا تمام عمر را در پادگان خلفاي عباسي محصور و تحت نظر بودند و مگر مظلوميتي بالاتر از اين قابل تصور است؟
اما به غربت امام زمان عليه السلام کمتر انديشيده يا اصلا فکر نکرده ايم و اين خود اولين بيت از اين مثنوي هفتاد من کاغذ است. نا آگاهي از غربت امام عصر عليه السلام يا باور نداشتن غربت آن جناب يا غفلت از اين غربت اولين وجه از غريبي امام زمان عليه السلام است.
در ادعيه و زيارات و روايات رسيده از پيشوايان معصوم عليهم السلام تعابير عجيبي راجع به غربت و مظلوميت امام دوازدهم عليه السلام به چشم مي خورد و چنان تکان دهنده که ذهن انسان را به اين واقعيت نزديک مي کند که غريب غريبان به ويژه در اين دوران وجود مقدس قطب عالم امکان حضرت ولي الله الاعظم ارواحنا فداه است.