اي مشک تو لااقل وفاداري کن
من دست ندارم تو مرا ياري کن من وعده آب تو به اصغر دادم
يک جرعه براي او نگهداري کن
برادر يعني عباس! ... و دريايي و آسماني است اين علمدار. مگر نگفتهاند سرّ محبت و هدف خلقت تنها علم عاشقي است که لذت حيات را به آدمي ميچشاند. اگر به دنبال علم عاشقي ميگردي اين را به انديشهات بسپار که اولين کتاب آن سوختن است. خداوند نيز تنها در اوج مصائب و مشکلات است که رخ نشان ميدهد و با آن رخ نشان دادنش، خستگي را از تن سالک بيرون ميآورد ...عباس عليه السلام چه دلسوز پروانهاي بود که در طواف ابا عبدالله سوخت و خدا را ديد.