• وبلاگ : بزم شبانه
  • يادداشت : تنهايي بد درديه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام ليلا خانم

    چي شده ؟ مگه اتفاق خاصي افتاده كه دلتون گرفته

    نگرانت شدم به خودت مسلط باش مثل سابق.

    ببين ليلا جان تلقين مسئله مهميه گاهي حالتهاي شديد و نامساعد عاطفي رو با نگرش مثبت به مسائل خيلي راحت ما پشت سر مي ذاريم

    يه راه آروم شدن داشتن و تو جه به اعتقادات مذهبيه كه تو خودت ظاهرا به اون تا اندازه اي تو جه داري

    يه چيز ديگه اينكه مگه تو مسئول ايجاد و يا پيگيري تموم اتفاقات و مسائل آشنايان و اطرافيان و دوستات هستي تو هم فقط به اندازه يه نفر مسئولي نه بيشتر

    من فكر مي كنم تو خيلي با محيط اطرافت از نظر روحي درگيري و احساست اينه كه اونها كمي بي مسئوليت هستن و شرايط تو و

    كسايي رو كه تو بهشون توجه داري درك نمي كنن

    زياد تو خودت فرو نرو ببين ليلا جان وقتي افكار ناراحت كننده و يا كسالت بار به ذهنت مياد يه راه مبارزه اينه كه در هر حالتي كه هستي اون حالت رو تغيير بدي مثلا اگه نشستي تو اتاق پاشو بيا بيرون قدم بزن

    اگه خوابيدي پاشو مثلا بشين تلويزيون نگاه كن و يا ....

    خلاصه خودت رو در يك وضعيت متفاوت قرار بده

    با كسايي معاشرت كن كه از افكار مثبت برخوردارن

    و به تو انرژي مثبت ميدن

    من نمي دونم تو چرا اينقدر احساس تنهايي مي كني ولي اينو مي دونم كه خواسته يا ناخواسته خودت به اين احساس دامن مي زني .

    ==========

    اون جمله يه نوع عذرخواهي بود از تو نازنين كه مرتب اومده بودي

    و من كوتاهي كرده بودم در پاسخ به محبت تو فقط همين .

    ==========

    اگه سوالي داشتي يا توضيحي يا درد دلي بود مثل يه برادر كه خوب دركت مي كنه من در خدمتت هستم شماره تماس من در وبلاگم هست 0 تنها نمون تو خونه تو جووني تنهايي مادر همه افكار منفي .

    اگر خانم مهر بانو رو مي بيني بهش سلام برسون

    =====

    اگه الان شوشتر بودم و دلم گرفته بود و جمعه هم بود بلند مي شدم مي رفتم مقام صاحب الزمانتو هم برو يه گوشه اون داخل بشين مثلا سمت چپ منبر قسمت زنها و براي خودت دعايي چيزي بخون كه يه كم آروم بشي بعد بيا بيرون يه نفس عميق بكش

    اصلا وقتي از اون سراشيبي مياي پايين و مي بيني كه هر كسي

    از دم در گرفته تا اون بازار جمعه براي چيزاي كوچولوي زندگي چطور دارن تلاش مي كنن تا يه چيزي بفروشن

    اگه با يه نگاه موازي و نه از بالا و هم نوا بهشون نگاه كني

    من مطمئنم يه كم كه نه خيلي تغيير روحيه مي دي

    مي بيني كه چيزاي كوچيك هم مي تونن آدم به شوق بيارن

    فقط بايد ديدشون بهشون اهميت داد و ازشون لذت برد

    ==========

    ليلي جان زياد حرف زدم تا بعد دوست خوب و مهربون من خداحافظ