سلامپاي لنگي و درنگي ز شما دورم داشت
از اين که اين همه مدت نتونستم خدمت برسم عذر مي خوامو از اين که اين کامنت رو عمومي مي ذارم بازم عذر مي خواممدت مديدي هست که گرفتاري ها و مشغله هاي کاري نمي ذاره آدم به دوستاش برسه و از مطالب قشنگشون استفاده کنه ... اميدوارم به زودي همه چي مثل گذشته بشه و بتونم هفته اي يک دوبار خدمت برسم.تازه خيلي هنر کردم که تونستم با تمام اين گرفتاري ها مطلب نيمه تمام بازي هاي رايانه اي رو آپ کنم ..شرمنده شما دوست گراميالتماس دعا
ايام فاطميه را به شما تسليت عرض ميكنم.
موفق و پيروز باشيد
يا علي
سلام
به روزم
با خون دل نوشتم!
السلام عليک يا فاطمه الزهرا’
سيل اشكم راه بينائي گرفت *** بند بندم عطر زهرائي گرفت*** عشق را از فاطمه آموختم *** چشم بر دست كبودش دوختم *** دست او صدها گره وا مي كند *** دست او والله غوغا مي كند*** دست او مشكل گشاي عالم است *** روي آن جاي لبان خاتم است *** دست او دنياي احسان و صفاست *** دست او مشكل گشاي مرتضي است *** حيف شد آن دست را دشمن شكست *** با غلاف تيغ اهريمن شكست*** گويمت از قصه شهر نبي *** از شرار آتش و بيت علي*** درد بود و آتش و افسردگي *** ياس يود و سيلي و پژمردگي*** آه بود و ناله و بغض گلو
به روزم ومنتظر قدوم سبز شما
التماس دعا
سلام ليلا خانم
خسته نباشيد
من هميشه پيگير مطالب آموزتده ي وبلاگ شما هستم
راساي وب منو لينك كنيد بجاي مشاور روانشناسي
ديربازيست چشمانم را به کوچه دوخته ام تا تو بيايي
ديربازيست چشمانم را به کوچه دوخته ام تا تو بيايي. بيايي و من در برابر قدم هاي تو سر به قربانگاه عشق گذارم. بيايي تا همه گل هاي ياس مجروح برايت قصه انتظار را بگويند. و نرگس هاي عاشق دل بي سامانشان را در پيشگاه عظمت نگاهت به چشمه سار عشق بسپارند. قشنگم؛ کدامين صحرا بوسه بر قدم هايت مي زند؟ کدامين خيمه منور است به نور پاکت؟ نازنينم ؛بهانه گيري دل کار را به جنون کشيده است! نمي آيي؟ نگاه ملتمس عاشقانت را پاسح نمي گويي؟ اي همه مرهم دل بيمارم ديگر نمي توانم پاسخي براي بهانه هاي دل بي قرارم بياورم ديگر نمي توانم اشک را بي صدا بر گونه ها جاري کنم. مي شنوي صداي ضجه هاي بي تابانه ام را؟ چه مي گويم ؟! مگر مي شود نشنوي! آه خدايا ... او مي شنود و من نمي شنوم. صداي نجوايش را نمي شنوم . گريه هايش را نمي بينم و فکر مي کنم فقط من بي تابم. او منتظر حقيقيست منتظر است تا بيايد و صداي علي گفتن فاطمه را بين در و ديوار از گوش زمان پاک کند . او منتظر است تا بيايد و فرياد العطش حسين (ع) را از نجواي نخلستان هاي کربلا بگيرد.......
معبودا چه بگويم از غم دلتنگي و شرم... دعا مي کنم مولا بيايد و من هستيم را در راه تو و در رکاب مولا بدهم که از اين باارزش تر هيچ ندارم... اللهم عجل لوليک الفرج
امام جواد (عليه السلام) به عيادت يكي از يارانش كه بيمار شده بود رفت و در بالين او نشست و ديد او گريه مي كند و در مورد مرگ، بي تابي مي نمايد.
فرمود:" اي بنده ي خدا! از مرگ مي ترسي؟ از اين جهت كه نمي داني، مرگ چيست؟ آيا اگر چرك و كثافت، تو را فرا گيرد و موجب ناراحتي تو گردد، و جراحات و زخمهاي پوستي در بدن تو پديد آيد و بداني كه غسل كردن و شستشو در حمام، همه ي اين چركها و زخمها را از بين مي برد، آيا نمي خواهي كه وارد حمّام شوي و بدنت را شستشو نمائي و از زخمها و آلودگيها پاك گردي؟، و يا ميل نداري به حمّام بروي و با همان آلودگي و زخم ها باشي!"
بيمار عرض كرد: البتّه دوست دارم در اين صورت به حمّام بروم و بدنم را بشويم.
امام جواد (عليه السلام) فرمود:" مرگ (براي مؤمن) همان حمّام است، و آن آخرين پاكسازي آلودگي گناه، و شستشوي ناپاكيهاست بنابراين وقتي كه به سوي مرگ رفتي و از اين مرحله گذشتي، در حقيقت از همه ي اندوه و امور رنج آور رهيده اي و به سوي خوشحالي و شادي روي آورده اي"
بيمار از فرموده ي امام جواد (عليه السلام) قلبي آرام پيدا كرد و خاطرش آسوده شد، عافيت و نشاط پيدا كرد و با آرامش استوار، دلهره و نگرانيش از بين رفت.
الهي، کوچه هاي دلم دلگيرند از سکوت، از تاريکي از غبار.
خدايا، مي ترسم از اين افتادنها و برنخاستنها. ميترسم از خودم، از اين تارها که وجودم را گرفتهاند، ميترسم از اينکه رهايم کني و به خويشم واگذاري.
يا لطيف، نور عنايتت را بر پنجرههاي غبارآلود دلم بتابان؛ سکوت لبهايم را فرياد بياموز و نگاهم را باران.
دستان بستهام را پرواز بياموز تا کبوتران استغاثهام آسمان حضورت را تجربه کنند. مرا از خويش رهايم کن و به خود بخوان. به خود بخوان و در خود بميران.
الهي، سپاس تو را که با يادت آرام مي گيرم و با نامت قدم بر مي دارم. با تو مي شود کوهها را در نورديد و به قلههاي روشنايي رسيد در جنگلهاي دور دست اتراق کرد و از چشمه هاي زلال برکت نوشيد.
يا ستار، تويي که دامن آلوده ام را مي بيني و رسوايم نمي کني؛ تويي که پاهاي فرسوده از گناهم را ميشناسي و نميشناسي؛ چه بگويم؟ که هر چه هست تو ميداني
ازامام صادق عليه السلام منقولست كه هر
كه چهل صباح اين عهد را بخواند از ياوران
قائم ما باشد و اگر پيش از ظهور آن حضرت
بميرد خدا او را از قبر بيرون مي آورد
كه در خدمت آن حضرت باشد. و حق تعالي
به ازاي هر كلمه هزار حسنه او را كرامت فرمايد
وهزار گناه از او محو كند
سلام و عرض ادب
با چند " کلمه حرف " بروزم و منتظر
سلام خدمت خواهر گراميم
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري
اما در مورد پست.. مثل هميشه خوندم و استفاده كردم.. خوشحالم كه بالاخره به روز شد اينجا.. و اميدوارم كه اين روند ادامه پيدا كنه و دائم از نوشته هاي خوبت استفاده كنم
شكارچي؟؟؟
ديگههههه
خودت بودي گفتي البلاء للولاء؟؟؟
........
جانم؟ کدوم کامنت؟ چي؟ کي؟ کجا؟ کي؟
من تکذيب ميکنم آقا.. من هيچ کامنتي از شما نداشتم که خصوصي کرده باشم! حتي برعکس.. من اينجا کامنت نذاشته بودم آيا؟؟؟